رفتی ولی کجاای دوست؟
که به دل جاگرفته ای
دل جای تست،گرچه دل ازماگرفته ای
ترسم به عهدخویش نپائی وبشکنی
آن دل که ازمنش به تمناگرفته ای
ای نخل من که برگ وبرت شدزدیگران
دانی کزآب دیده ی من پاگرفته ای؟
بگذارتاببینمش اکنون که میرود
ای اشک ازچه راه تماشاگرفته ای؟
خارم به دل فرومکن ای گل،به نیش خند
اکنون که روی سینه ی اوجاگرفته ای
گفتی صبورباش به هجرانم <<دهقان>>
آخرتوصبرازاین دل شیداگرفته ای