نگران چشم به راهم لب این پنجره ها
همه شب تا به پگاهم لب این پنجره ها
کسی بود رفیق شب تنهایی من
بی تو هم صحبت ما هم لب این پنجره ها
افق خاطره خالیست ز پرواز خیال
پر شکسته است نگاهم لب این پنجره ها
ریخت شب بر در و دیوار حیاتم و نشست
سایه سردو سیاهم لب این پنجره ها
و نشسته است دلم در قفس ثانیه ها
پر اشکم پر آهم لب این پنجره ها