باران
|
|
باید باران شداین زخم دیگر مرحمی ندارد پشت درهای بسته نمیتوان ازاد بودبالهای شکسته قدرت پرواز ندارند قلمی شکسته نای نوشتن نداردقلبی مجروح دیگر جایی نداردساز شکسته دیگر اوازی نداردوقتی حسها بمیرندباید پشت کرد به همه دنیابر نمیگردد انچه رفته باید گم گشت در سجاده عشق باید چون باران بود چون برف شدباید پاک گشت باید اب شد باید غرق شد چون دریا شد باید........

نظرات شما عزیزان:
|
|
[+]
نوشته شده توسط نجیب الله اوزبیک کریمی فاریابی در 11:26 |
| |