اگر کسی میگوید که برای تو می میرد، دروغ میگوید
حقیقت را کسی میگوید که برای تو زندگی میکند
تو رفتی و نفهميدی نگاۀ آخرينم را
نفسهايت جوابی شد، سلام واپسينم را
شتابان رفتی از پيشم، بدون يك خدا حافظ
دوباره بی خبر بردی، دل و دنيا و دينم را
[+]
نوشته شده توسط نجیب الله اوزبیک کریمی فاریابی در 18:51 |
|
*قرص ماه :
تو را سبید وهر چه جز تو را سیاه می کشم
به چشم تو که می رسم سه بار آه می کشم
ګلی ؟ ستاره ای ؟ برنده ای ؟ فرشته ای ؟ چه ای ؟
تو کاملی تو را شبیه قرص ماه می کشم ! ! !
[+]
نوشته شده توسط نجیب الله اوزبیک کریمی فاریابی در 18:47 |
|
مولانا
مولانا ؛ از بلخ تا قونیه ، اکنون مولوی محبوب ترین شاعر و اندیشه ور در غرب
باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ؛ گر کافر و گبر و بت پرستی بازآ؛ این درگه ما درگۀ نومیدی نیست؛ صد بار اگر توبه شکستی بازآ --- مولانا به لطف اشعار و اندیشه بلندش بیشتر از هفت صد سال است که در قلب خوانندگان شعر و عرفان از بوسنی تا بنگال زنده و جاودانه مانده است. مولانا در طی هفت قرن همچون خورشید درخشان درخشیده و اطراف و اکناف را منور کرده و صیت شهرتش از شرق تا غرب رسیده است. با اینهمه امروز مولانا محبوب ترین شاعر و اندیشه ور در نزد غربیان محسوب میشود، که همین مسئله دیوان اشعار مونا عنوان پرفروشترین کتاب امریکا را بدست آورد. از این گفته استنباط میگردد که امروز مولانا در نزد اکثریت غربیها یکی از بزرگترین معلمان معنوی جهان است و از همین جهت است که اشعار او را ترجمه میکنند و در باره شخصیت و افکار و آثارش کتابها و مقالات پژوهشی مینویسند. افزون بر این ، مولانا به قدری در فرهنگ عامه مردم امریکا و اروپا نفوذ کرده است که در کنار کتاب هایی مانند : « هفت عادت انسان های تاثیر گذارجهان» تالیف استیفن کاوی قرار گرفته است. اگرچه مردمان مغرب زمین با مولانا جلال الدین محمد بلخی قرنها پیش اشنایی داشتند، ولی در سالهای اخیر وی را به تمام معنی شناخته و به اهمیت و ارزش سخنان و افکار او پی برده اند. مولانا در سال 604 هجری قمری در بلخ و در سال 672 در قونیه درگذشت.
[+]
نوشته شده توسط نجیب الله اوزبیک کریمی فاریابی در 14:27 |
|
عاشق
وقتی عاشـــق میشیم ، صدمه میبینیم
وقتی صدمه میبینیم ، متــــنفر میشیم
وقتی متنفر میشیم ، سعی میکنیم فرامـــوش کنیم
وقتی سعی میکنیم فرامـوش کنیم ، دل تنـــــگ میشیم
وقتی دل تنــــگ میشیم
در نهــــــایتش دوباره
عــــــــاشق میشیم
[+]
نوشته شده توسط نجیب الله اوزبیک کریمی فاریابی در 15:23 |
|
تورا
تو را به جای همه زنانی که نشناختهام دوست میدارم
تو را به جای همه روزگارانی که نمیزیستهام دوست میدارم
برای خاطر عطر گسترده بیکران و برای خاطر عطر نان گرم
برای خاطر برفی که آب میشود، برای خاطر نخستین گل
برای خاطر جانوران پاکی که آدمی نمیرماندشان
تو را برای خاطر دوست داشتن دوست میدارم
تو را به جای همه زنانی که دوست نمیدارم دوست میدارم.
[+]
نوشته شده توسط نجیب الله اوزبیک کریمی فاریابی در 15:4 |
|
آوازعشق
مشنو از نی چون حکایت میکند
بشنو از دل چون روایت میکند
مشنو از نی نی نوای بینواست
بشنو از دل دل حریم کبریاست نی چو سوزد تل خاکستر شود
دل چو سوزد خانـه دلـبر شود
نی ز خود هرگزندارد شورو حال
دل بـود مـرآت نــور لا یــزال
نی اگر پرورده ی آب وگل است
دست پـروده خـداونـدی دل است
نی اگر بشکست بی قدر و بهاست
بشکند گر دل خریدارش خداست
نی به هر دست و به هر لب آشناست
دل مکان و خانه ی خاص خداست
[+]
نوشته شده توسط نجیب الله اوزبیک کریمی فاریابی در 15:3 |
|
آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست
آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست
حق با سکوت بود ، صدا در گلو شکست
دیگر دلم هوای سرودن نمی کند
تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست
سربسته ماند بغض گره خورده در دلم آن گریه های عقده گشا در گلو شکست
ای داد، کس به داغ دل باغ دل نداد
ای وای ، های های عزا در گلو شکست
آن روزهای خوب که دیدیم ، خواب بود
خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست
" بادا " مباد گشت و " مبادا " به باد رفت
آیا " ز یاد رفت و " چرا " در گلو شکست"
[+]
نوشته شده توسط نجیب الله اوزبیک کریمی فاریابی در 15:1 |
|
وطن
یارب این وطن ما را غم خانه کردی
مصیبت همه دنیا باین وطن روانه کردی
بسوختی خانه و هم کاشانه ء مردم ما
ز غم ها شمع ساختی و ما را پروانه کردی
ز هر جا اتشی ز میل تفنګ بیرون ګشت
به قلب و سینه مردم این وطن نشانه کردی
وطن و مردم ما در اتش جنګ همی سوزد
چنین عنوان بدادی و قصه و افسانه کردی
ز درد و الام جنګ مردم هیچ رهائی نیافتند
به حوادث طبیعت هم ما را بیچاره کردی
کسی در زمین لرزه و کسی در طوفان اب
به غم های سر به سر مبتلا و اواره کردی
بدادند جان شرینش کودک و پیر جوان ما
کسیرا که خو د خلق کردی وانتحاره کردی
صد بلای دیګری سری ما نازلانه کردی
بیان استدعا مغفرت و عجز بر درګاه تو کند
ګر عفوه تقصیر این بندګانت مهربانه کردی
[+]
نوشته شده توسط نجیب الله اوزبیک کریمی فاریابی در 14:56 |
|
هیچ لحظه
هیچ لحظه ای به اندازه لحظه های با تو بودن شیرین نیست
بهتر از تو هرگز نديده ام و نخواهم ديد تا ابديت
تو را همچون گوهري در صدف يافتم و تا ابديت از تو محافظت خواهم كرد
تو را همچون زيبائي آسمان يافتم و هميشه در تو پرواز خواهم كرد
تو را همچون دريا يافتم و هميشه در تو خواهم بود
زيرا تنها معبـــود و عشقم تــــــو هستي
هميشه زنده باش كه از زنده بودن تو، من نيز زنده خواهم بود
هميشه شاد باش كه از شاديت دل من نيز شاد خواهد بود
هميشه با محبت باش چون محبتت نيازم خواهد بود.
اي تنهاترين مونس من ، مهربانترینم
همیـشـــــه دوستـــت خواهـــم داشـــــت .
[+]
نوشته شده توسط نجیب الله اوزبیک کریمی فاریابی در 14:55 |
|
من در چشمان
من در چشمان سیاهت غرق می شوم
تو وسعت دریا ها را به من می سپاری
من اقیانوس را در های های گریه هایم پنهان می کنم
تو شبهایم را اینچنین می سازی و من شبهایت را آنچنان ...
های هایم را سر می دهم وغرق می شوم در چشمان خیال انگیزت! رویاهایت را از من مگیر
من در این سرزمین خاکی بی ذوق فقط ترا می شناسم ...
مرا بشناس !
من تمام زندگیم این است که ترا تکرار کنم ...
ای وسعت دریا ها را به من سپرده چشمهایت را از من مگیر
من با چشمان زیبایت نفس می کشم
و ریه هایم را با عطر نمناک چشمانت پر و خالی می کنم!
امشب در اوج خواستن هستم
در اوج عاشق بودن ...
امشب بهترین نغمه را برایت می سرایم ...
ای مرا به وسعت دریا ها سپرده
مرا غرق کن ...
من لایق توام!
[+]
نوشته شده توسط نجیب الله اوزبیک کریمی فاریابی در 14:51 |
|