وقتیکه
|
|
وقتی از تو می نوشتم برگ برگه د فترم پر از گلهای نرگس و یاسمن می شدوقتی از تو می نوشتم می دیدم چگونه سطر سطر نوشته هایم شادمانه می رقصیدندقلم را که روی کاغذ می گذاشتم رودی از عشق جاری می شدوقتی از تو می نوشتم لحظه ها به احترام می ایستادنداما با رفتنت برگ برگه دفترم آتش گرفت واژه ها سوگوار شدند و قلم شکست همانطور که قلبم . . .

نظرات شما عزیزان:
|
|
[+]
نوشته شده توسط نجیب الله اوزبیک کریمی فاریابی در 15:19 |
| |