بیا
|
|
باید امشب جور دیگر بنگریست
جور دیگر گونه ای دیگر گریست
و حالا من به آرامش خواهم رسید اما بدون تو آرامشی که دیگران آن را به این نام میخواننداما من آن را فلاکتی میخوانم و بس اینجا شادی برای من معنا ندارد هنوز سردرگمم که آیا تورا فراموش کنم یا نه آیا به امید روزی بنشینم که تو مرا میبینی یا نه اینجا فقط تنهایی و غم و انتظار معنا داردتاریک است و بی روح حتی پرنده ای در آن پر نمیزد حتی صدای خنده ی کودکی شنیده نمی شودفقط صدای ناله ی من گاه گاه بلند می شود که تو را می خواند بیا
نظرات شما عزیزان:
|
|
[+]
نوشته شده توسط نجیب الله اوزبیک کریمی فاریابی در 21:3 |
| |