توهمان
|
|
تو همان نیمه گمشده ی منی که مدتها به انتظار آمدنش نشسته بودم تو همان انتظاری که در نهایت به آن رسیدم تو همان ماه منی چه زیبا و نورانی که شبهای تیره و تار مرا نورانی کرد
گل من با آمدنت گلستان شد آن کویر تشنه ی قلب من تو همان شعری که با شنیدنش آرام میگیرد دل من چشمهای مست تو مثل عطر گلهای نرگس است به تو مدیونم ای خدااین مهربانترین فرشته ای بود که برایم فرستادی ای دنیای من چه بی انتهاست آن نگاهت نمیتوانم انتهای آن نگاه را ببینم به راستی که چه کهکشان درخشانیست آن سوی چشمانت
تو همان آرزویی هستی که داشتم با خود میگفتم محال است به این آرزو برسم تو همان آرزوی دست نیافتنی منی که اینک در کنارمی مال منی عزیز دلمی قلبمی که عاشقانه در سینه ام میتپی و به من نفس میدهی جان میدهی زندگی میدهی خیلی دوستت دارم عزیزم
نظرات شما عزیزان:
|
|
[+]
نوشته شده توسط نجیب الله اوزبیک کریمی فاریابی در 16:40 |
| |